سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی مثبتگرا و توانمندیهای انسانی

روانشناسی مثبت‌گرا

مارتین سلیگمن به‌تازگی رئیس انجمن روان‌شناسی آمریکا شده بود. روزی با دخترش در باغچه‌شان مشغول کندن علف‌های هرز بود.چیزی را دید که باعث شد تعجب کند و توی ذوقش بخورد: دخترش نیکی که پنج‌ساله بود گل‌ها را می‌کَند و به هوا پرت می‌کرد و می‌خندید. سلیگمن سر نیکی فریاد زد تا دست از این کار بردارد. نیکی به پدرش گفت که از سه‌سالگی بچه‌ای بدعنق بوده، اما در تولد پنج‌سالگی‌اش تصمیم گرفته که عنق بودن را کنار بگذارد. اگر او توانسته با عملی آگاهانه خودش را تغییر دهد، بابا هم می‌تواند دست از این بداخلاقی‌هایش بردارد.

چراغی در ذهن سلیگمن روشن شد. اگر به‌جای اینکه به آدم‌ها سرکوفت بزنیم تا کمبودهایشان را اصلاح کنند، تشویقشان کنیم که نقاط قوت شخصیتشان را پرورش دهند، همان‌ کاری که نیکی در آن سن کم کرده بود، آنگاه چه خواهد شد؟

این داستان آغاز جنبش روانشناسی مثبت‌گرا بود. در سال 2004 سلیگمن و همکارش کریستوفر پترسون درباره توانمندی‌های فردی یک نظام طبقه‌بندی شبیه DSM ) راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی) ارائه دادند. بر اساس این طبقه‌بندی 24 توانمندی اساسی در زیرمجموعه 6 فضیلت وجود دارد که وجود آن‌ها در فرد متضمن سلامت روان او است.
این فضائل و توانمندی‌ها عبارت‌اند از:

فضیلت خرد و دانش:

توانمندی‌های شناختی که مستلزم کسب و کاربرد دانش است.

  1. خلاقیت: توانایی فکر کردن به شیوه‌های نو و جدید و مثمر ثمر برای ابداع راه‌های جدیدی که بر زندگی فرد و دیگران تأثیر مثبت می‌گذارد.

  2. کنجکاوی:  علاقه داشتن به تجربه مداوم به خاطر خود آن تجربه

  3. آزاداندیشی:  توانایی فکر کردن به موضوعات و آزمودن آن‌ها به‌صورت همه‌جانبه. افراد آزاداندیش مایل‌اند شواهدی علیه باورها و اعتقاداتشان پیدا کنند و در صورت لزوم آن باورها را تغییر دهند. این افراد قضاوتی بی‌طرفانه دارند و فارغ از تعصب هستند.

  4. عشق به یادگیری: تمایل به یادگیری مهارت‌ها، موضوعات و دانش‌های جدید بدون اینکه پاداش خارجی مانند پول یا شهرت دخیل باشد.

  5. ژرف‌نگری: توانایی ارائه مشاوره عاقلانه به دیگران. توانائی پاسخ به پرسش‌هایی در مورد اخلاق و معنای زندگی. این‌ها از نقاط قوت و ضعف خود آگاه‌اند و می‌دانند در جامعه به نقشی دارند.

فضیلت شجاعت:

 

توانمندی‌های عاطفی که شامل تمرین اراده برای رسیدن به اهداف در مقابل مخالفت‌های درونی و بیرونی است.

 

  1. دلیری: نترسیدن از تهدید، چالش، سختی یا درد. دفاع کردن از آنچه درست است، حتی در صورت وجود خطر. افراد دلیر به ارزش‌ها و اخلاق بیش از دیگران اهمیت می‌دهند.

  2. پشتکار: تمام کردن آنچه فرد شروع کرده، پایداری در دنبال کردن اهداف علیرغم موانع.

  3. صداقت: بیان حقیقت. اما به‌طورکلی خود را همان‌گونه که هست نشان دادن. یکسانی برون و درون.

  4. سرزندگی: زندگی با هیجان و انرژی، کارها را نصفه‌نیمه یا از روی بی‌علاقگی انجام ندادن.

فضیلت انسانیت:

 

توانمندی‌های بین فردی که شامل توجه کردن به دیگران و همراهی با آن‌هاست

 

  1. عشق: ارزش قائل شدن برای روابط صمیمانه و توجه نشان دادن به نزدیکان و مراقبت از آنها. این توانمندی به فرد اجازه می‌دهد که به دیگران اطمینان کنند و در تصمیم‌گیری‌ها دیگران را در اولویت قرار دهند.

  2. مهربانی: نیکی به دیگران بدون چشم‌داشت منفعت شخصی

  3. هوش هیجانی: آگاهی از احساسات و هیجانات خود و دیگران و توانایی کنترل رفتار خود و مدیریت رفتار دیگران.

فضیلت عدالت:

 

توانمندی‌های شهروندی که زیرمجموعه زندگی اجتماعی سالم است.

 

  1. شهروندی (مسئولیت اجتماعی): خوب کار کردن به‌عنوان عضوی از یک گروه ، وفادار بودن یک فرد به گروه، در صورت لزوم فدا کردن اهداف شخصی در جهت مصالح عمومی. عدم اطاعت کورکورانه.

  2. عدل و انصاف: با همه مردم بر طبق مفاهیم عدالت و انصاف، رفتار یکسان داشتن.

  3. رهبری و پیشگامی: تشویق اعضای یک گروه برای رسیدن به هدفی مشترک.

فضیلت خویشتن‌داری:

  1. عفو و بخشش: بخشیدن کسانی که کار اشتباهی انجام داده‌اند، پذیرش خطاها و نقاط ضعف دیگران. دادن فرصت دوباره به افراد، عدم انتقام‌جویی.

  2. تواضع و فروتنی:  مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. دنبال جلب‌توجه نبودن. روراست بودن در مورد نقاط ضعف خود و پذیرش کمک دیگران

  3. دوراندیشی: دقت در انتخاب‌ها، بی‌جهت خطر نکردن، نگفتن یا انجام ندادن کارهایی که ممکن است پشیمانی به بار آورد، اجتناب از ریسک‌های بی‌مورد، در نظر داشتن اهداف بلندمدت هنگام اتخاذ تصمیمات.

  4. کنترل خود: نظم بخشیدن به آنچه فرد احساس می‌کند و انجام می‌دهد، منظم بودن، کنترل کردن خشم، تکانش‌ها و هیجانات دیگر. مقاومت در مقابل وسوسه‌ها.

فضیلت تعالی:

 

توانمندی‌های الهی – مذهبی که ارتباطاتی را با جهانی دیگر جستجو می‌کند وزندگی را معنادار می‌کند.

 

  1. ستایش زیبایی و نیکی:  توجه کردن و تحسین زیبایی‌ها، مهارت‌ها و استعدادها در بخش‌های مختلف زندگی

  2. قدرشناسی: آگاه بودن از چیزهای خوبی که وجود دارد و یا اتفاق می‌افتد و شکرگزاری به خاطر آن‌ها. وقت گذاشتن برای ابراز سپاس نسبت به پروردگار یا دیگران.

  3. امید و خوش‌بینی: انتظار وقوع بهترین اتفاقات در آینده و تلاش برای رسیدن به آن‌ها. باور به اینکه آینده خوب می‌تواند اتفاق بیفتد.

  4. شوخ‌طبعی: دوست داشتن خندیدن و خنداندن، لبخند بر لب‌های دیگران آوردن. دیدن جنبه‌های روشن زندگی بجای فکر کردن به مصیبت‌ها.

  5. معنویت: داشتن باورهای پیوسته درباره هدف والاتر و معنای کائنات، دانستن اینکه جایگاه فرد در دنیای بزرگ‌تر کجاست. آگاهی نسبت به تقدس زندگی.

محمدرضا حق پرست


جرأت ورزی

تا حالا شده جنسی رو که از یه مغازه خریدین و ازش ناراضی بودین رو بخواین ببرین پس بدین اما نتونین؟ یا همکلاسیتون ازتون کتاب یا جزوه تون رو بخواد و شما با این که دلتون نمی خواد اما جزوه تون رو بهش بدین و نتونین بهش بگین نه؟ به خودتون میگید چه خوب میشد اگه می تونستم حرفمو بدون رودربایستی بزنم. با مفهومی به نام جرأت ورزی آشنا بشید.

هر فردی حق داره به یک درخواست «نه» بگه و دیگران رو از تقاضاهای زیاد از خودش متوقف کنه، و از دیگران بخواد تا نظراتش رو بشنون و اشتباهات شون رو تصحیح کنند. هر "نه" یک "آری" نیرومنده که از قوه اراده شما نشأت میگیره تا به بسیاری از پیشنهادات "نه" بگه. جرأت ورزی یه مهارت مهمه که به ما در این شرایط کمک میکنه. پس به نظرتون لازم نمیاد که ما در مورد این مهارت بیشتر بدونیم و اون رو در خودمون تقویت کنیم؟

تعریف جرأت ورزی

به زبان ساده جرأت ورزی یعنی اینکه ما بتونیم بدون ناراحت کردن دیگران، با آرامش برای گرفتن حق یا زدن حرفمون اقدام کنیم، بدون اینکه به دیگران پرخاش کنیم یا اینکه کاملا حرف اون ها رو بپذیریم. مهارت جرأت ورزی به شما کمک می کنه که بتونید احساسات، باور و فکرتون رو صادقانه و با بیان مناسب به دیگران بگید. یادتون باشه که کسایی که رفتار جرأت ورزانه دارن علاوه بر احترام به فکر و احساس خودشون، به فکر و احساس دیگران هم احترام میذارن.

خیلی از ما به خاطر کمرویی، شرم و احساس ترس و اضطراب در ارتباط مون با بقیه دچار مشکل میشیم و اعتماد به نفس مون کاهش پیدا می کنه و کم کم احساس تنهایی و منزوی بودن پیدا می کنیم و اگر ما نتونیم به این دلایل خواسته های خودمون رو بگیم، احساس طرد شدن، عصبانیت و ناراحتی می کنیم. جرأت ورزی یکی از روش هایی است برای داشتن روابط اجتماعی خوب با دیگران استفاده می شود. بسیاری از افرادی که مهارت جرأت ورزی رو خوب نمی دونن، از روش های اشتباه دیگری در روابط و تعاملات خودشون استفاده می کنند که شامل دو روش عمده منفعل بودن و پرخاشگر بودن می باشد.

منفعل بودن 

منفعل بودن یعنی، ما خواسته های دیگران رو قبول می کنیم و خواسته ها و حقوق اون ها رو مقدم بر خواسته ها و حقوق خودمون می دونیم. در نتیجه افکار و احساس خودمون رو بیان نمی کنیم و کارهایی رو انجام میدیم که دوست نداریم و اجازه میدیم دیگران برای ما تصمیم بگیرن.

مثلا وقتی می خوای تو زنگ تفریحت یکمی درس بخونی و یا استراحت کنی، دوستت ازت میخواد که بری براش از بوفه مدرسه چیزی بخری، و تو با اینکه نمیخوای اما قبول می کنی و میری. در حالی که می تونستی به دوستت بگی که الان چون خودت کار داری نمی تونی بری.

در این حالت، خودتون رو بصورت مثبت ابراز نمی کنید و اگر بطور مرتب با همین روش جلو برید، نسبت به دیگران احساس حقارت خواهید کرد. این رفتار منفعلانه اغلب به علت اعتماد به نفس و عزت نفس ضعیف است.

 

ادامه در سایت علی میرصادقی


تفکر ناسیستمی!

ملانصرالدین سه هزار سک? طلا از تیمور لنگ گرفت و در عوض قول داد طی سه سال به خرِ او خواندن یاد بدهد.
یکی از رفقای ملا به او گفت «این چه قول و قراری بود گذاشتی؟ اگر از عهد? آن برنیایی تیمور گوش تا گوش سرت را می‌بُرَد.»
ملانصرالدین گفت «نگران نباش! تا سه سال بعد یا خر تیمور مُرده یا خودِ تیمور یا من.»

من فکر می‌کنم ما در برخی از جنبه‌های زندگی مثل حکایت بالا عمل می‌کنیم.

حاصل این دیدگاه: هیچ کاری به‌انداز? کافی برایمان جدی نمی‌شود، در هیچ کاری به انداز? کافی رشد نمی‌کنیم و از هیچ کاری به انداز? کافی نتیجه نمی‌گیریم.

شاید رشد ما در گروی این باشد که در هیچ کاری روی مُردن خر و صاحب خر و خودمان حساب نکنیم.

 

شاهین کلانتری


قانون شماره 22: مثلث وقت، فکر، انرژی

وقت و عمر چیز عجیبی است، تقریباً تنها هدیه رایگانی است که در اختیار همه انسان‌ها قرار دارد. تنها چیزی است که بخواهیم یا نخواهیم باید آن را مصرف کنیم. منتها چگونه مصرف کردن این هدیه است که بین انسان‌ها تفاوت ایجاد می‌کند.
بعضی‌ها آن را پای گیم و تلویزیون و ماهواره و اخبار می‌سوزانند. بعضی‌ها عمده آن را صرف شغلشان می‌کنند. بعضی‌ها عمده آن را صرف خواب و خوردن و تفریح می‌کنند. بعضی‌ها نمی‌دانند با آن چکار کنند و آرزو می‌کنند سریع‌تر تمام شود. در نقطه مقابل آن افرادی در آی سی یو هستند و میلیون‌ها تومان هزینه می‌کنند تا چند ساعت یا چند روز یا چند هفته بیشتر زنده بمانند.

بعضی‌ها عمر فروشی می‌کنند و اندک حقوقی در ازایش دریافت می‌کنند. آن‌ها فروشندگان زمان هستند.
بعضی‌ها خریداران زمان هستند وقت دیگران را می‌خرند و خودشان اندازه چندین انسان زندگی و امکانات و درآمد را تجربه می‌کنند. بعضی‌ها روی خودشان کارکرده‌اند. صاحب علم و تجربه و مهارتی هستند و واحد درآمدشان ساعتی یا دقیقه‌ای است (مانند مشاوران، پزشکان، فروشندگان حرفه‌ای و خلاصه صاحبان تخصص) بعضی‌ها صاحب مهارت و علم و دانش خاصی نیستند و واحد درآمدشان ماهانه است.

پول قابل ذخیره‌سازی است. اگر از دست رفت می‌تواند جبران شود ولی افسوس که زمان این‌گونه نیست.

زمان را نمی‌توان ذخیره یا پس‌انداز کرد. فقط باید خوب خرج کرد زمان را نمی‌توان به عقب برگرداند. فقط باید خوب به جلو برد.

بی‌انصافی است که وقت را به طلا تشبیه کنیم. وقت طلا نیست وقت همه‌چیز است. طلا فقط یک محصول جانبی است که نتیجه ی استفاده درست از زمان است. متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنیم که زمان در فرهنگ آن پول نیست،سرمایه نیست،بهره ندارد،سود ندارد،هزینه محسوب نمی شود.

همان‌طور که در کتاب «شکستن مرزهای ثروت» اشاره‌ کرده‌ام به نظرم مهم‌ترین کارکرد پول این است که می‌تواند برایمان وقت بخرد. اگر پول کافی داشته باشیم عمر عزیزمان را صرف به دست آوردن نیازهای اولیه زندگی نمی‌کنیم؛ بلکه از عمرمان برای ساختن دنیای بهتر برای خودمان و دیگران استفاده می‌کنیم.

امیدوارم هرگز مصداق این شعر پروین اعتصامی نباشیم:

عمر گران‌مایه در این صرف شد                                      تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا.     

استعاره مثلث «فکر، وقت، انرژی» را خیلی دوست دارم.

این استعاره ابداع استاد محمود معظمی است. این مثلث سه رأس دارد که مهم‌ترین آن فکر است و بعد زمان و انرژی.

ما در هرلحظه از زندگی فقط یک فکر، یک‌وقت و یک انرژی‌داریم و می‌توانیم آن را صرف یک کارکنیم. اینکه این سه فاکتور را کجا صرف می‌کنیم نشان‌دهنده نتایج زندگی است. هر کاری که انجام می‌دهیم باید از خودمان بپرسیم الآن من فکر و وقت و انرژی‌ام را روی چه‌کاری دارم صرف می‌کنم، آیا این کار من را شادتر می‌کند. آیا این کار درآمد من را بهبود می‌بخشد. آیا این کار من را موجود بهتری می‌کند و مهم‌تر از همه اینکه آیا این کار اولویت من هست؟

  • تمرین: لطفاً ارزش زمان خود را به تومان محاسبه کنید.

برای این کار مجموع دریافتی یک سال خود را محاسبه نموده و آن را بخش‌بر عدد 2000 کنید. ارزش یک ساعت کاری شما مشخص می‌شود. عدد 2000 بیانگر میانگین 40 ساعت کار در طول هفته و به مدت 50 هفته در سال است.

به‌طور مثال اگر کل دریافتی یک کارمند در ماه دو میلیون تومان باشد برای یک سال کار وی، عدد بیست و چهار میلیون تومان را بخش‌بر 2000 ساعت می‌نماییم:

12000 = 2000 /24.000.000

یعنی ارزش یک ساعت کار این کارمند برابر با 12.000 تومان است (!)

می‌خواهید یک مطلب جالب برایتان بگویم؛ فردی را می‌شناسم که بابت یک ساعت مشاوره به افراد و بیزنس های خصوصی مبلغ 5.000.000 تومان حق المشاوره دریافت می‌کند. ایشان در زمینه کاری خودشان جزو متخصصان تراز اول کشوری هستند درحالی‌که هیچ مدرک مرتبطی هم ندارند؛ اما تخصص و علم حوزه کاری‌شان را بامطالعه و تحقیق شبانه‌روزی به دست آورده‌اند. (رجوع کنید به قانون شماره 28 و گفته‌های مایکل گلدول)

حسن شیرمحمدی


پاندمی کرونا و اهمیت رهبری تطبیقی

پاندمی کووید-19 دائماً در حال تکامل است و پیش‌بینی‌پذیر نبودن اوضاع، اطلاعات ناکامل و عوامل ناشناخته‌ی متعدد کار رهبران کار و کسب را دشوار کرده است. در اینجا پنج اصل رایجی را که برای جلو بردن رهبری تطبیقی در زمان کرونا استفاده می‌شوند، برایتان آورده‌ایم.

1- بر تطبیق و یادگیری بر اساس مدارک و شواهد اصرار کنید

رهبری تطبیقی به این معناست که تیم‌ها و سازمان‌ها باید دائماً کُنش‌هایشان را ارزیابی کنند و توجه داشته باشند که همزمان که در مورد عواقب تصمیماتشان اطلاعات بیشتری به دست می‌آورند باید برخی از رویکردهایشان را تغییر یا تطبیق دهند. این امر نیازمند فرایندهایی برای تعیین بهترین راه کنش است. از جمله‌ی این فرایندها می‌توان به جمع‌آوری مدارک و شواهد، و تفسیر و عمل براساس آن‌ها اشاره کرد. همچنین گنجاندن مجموعه‌ای از معیارهای کلیدی برای تعیین موفقیت یا شکست، اطمینان حاصل کردن از جمع‌آوری مستمر داده‌ی مرتبط، و ایجاد یک فرایند شفاف برای نحوه‌ی تغییرِ رویکرد با توجه به تغییرات داده‌ها از دیگر موارد موجود در این فرایند هستند.

2- عقاید، گمانه‌زنی‌ها و تئوری‌های زیربنایی را با آزمون فشار بسنجید

همانگونه که نهادهایی چون بانک‌ها با آزمون فشار خود را می‌سنجند تا دریابند که در هنگام بحران‌های آینده شانس بقا دارند یا خیر، گمانه‌زنی‌ها و فرضیاتی که یک پاسخ تطبیقی را جلو می‌برند نیز باید با آزمون و خطا و تامل زیاد همراه باشد. از جمله‌ی این آزمون‌ها، شبیه‌سازی سناریوهای مختلف آینده است.

یکی از قاعده‌مندترین و سفت و سخت‌ترین رویکردها برای برنامه‌ریزی سناریوهای کووید-19 از سوی گروه مشاوره‌ی بوستون توسعه یافته است. آن‌ها با الهام از رویکردهای نظامی نسبت به یادگیری استراتژیک، بنگاه‌های اقتصادی را ترغیب می‌کنند که مدلی حاوی «پیش‌بینی، هوشمندی و پاسخگویی» را ضمن فرایند تصمیم‌گیری‌شان استفاده کنند. در این سناریوها به مواردی چون بی‌ثباتی وضعیت بهداشت عمومی، اثرگذاری اقدامات دولتی، و پیش‌بینی محیط اقتصادی گسترده‌تر پرداخته می‌شود.

3- روند تصمیم‌گیری تاملی را هموار کنید

یکی از چالش‌های بزرگی که رهبران با آن روبرو هستند این است که داده‌های به‌دست‌آمده درخصوص کووید-19 همیشه در حال تغییر و اغلب متناقض هستند. وقتی تصمیم‌گیرندگان احساس خطر کنند، احتمالش زیاد است که رو به پاسخ‌های کم‌خطر و مجزا بیاورند تا به این صورت حاشیه‌ی امنی برای پیامد تصمیمات‌شان ایجاد کنند.

بنابراین، تصمیم‌گیرندگان باید حواس‌شان باشد که گمانه‌زنی‌ها و فرضیات‌شان بر چه مبنایی استوار هستند. آن‌ها باید توضیح دهند که چه کنشی در حال انجام است و دلیلش چیست. ضمن اینکه چگونگی گرفتن یک تصمیم را هم باید شرح دهند. به این ترتیب اگر هم خطاهایی در این فرایند صورت بگیرد، اعتماد به فرایند پابرجا خواهد ماند.

4- شفافیت، دربرگیری و جوابگویی را تقویت کنید

از مردم سراسر دنیا خواسته شده که تغییرات رفتاری عمده‌ای داشته باشند و این تغییرات برای جامعه، کار و کسب‌ها و دولت‌ها هزینه‌های سنگینی در بردارد. از آنجایی که ریسک بالایی در شرایط فعلی وجود دارد، نیاز است که تصمیمات ابتدایی‌تر بررسی شوند و باید در نظر داشت که اطلاعاتی که در موقع اتخاذ آن تصمیم در دسترس بودند چه بودند. برای به حداکثر رساندن یادگیری لازم است پاسخ‌ها همیشه ارزیابی شوند. در چنین ارزیابی‌هایی باید تمامی ذی‌نفع‌های مربوطه – از حرفه‌ها گرفته تا جمعیت‌های تحت‌تاثیر - حضور داشته باشند.

بهترین رهبرهای تطبیقی دنیا متوجه‌اند که در هر صورت اشتباه رخ خواهد داد و به طور فعالانه از این اشتباهات به مانند فرصت‌های یادگیری دسته‌جمعی استفاده می‌برند. برای مثال، خدمات بهداشتی ملی بریتانیا گفتگویی باز، صادقانه و چالش‌برانگیز داشته که در آن به این پرداخته که چگونه تعصب‌های نهادی درهنگام دست و پنجه نرم کردن با کووید-19 منجر به درد و رنج بیشتری در میان بیماران و کارکنان سیاهپوست و بومی شده است. در بالاترین سطح‌ها هم اذعان شده است که هرچقدر هم که این فرایند سخت باشد، اما یک نقطه‌ی تغییر اساسی برای یکی از بزرگترین فراهم‌کنندگان خدمات بهداشتی در دنیا بوده است.

5- بسیج کنش جمعی

بحران کووید-19 فقط یک بحران مربوط به بهداشت عمومی نیست. بلکه یک بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. این پاندمی یک مشکل اساسی است که نیازمند تغییراتی در رفتار و روابط بین گروه‌ها و سازمان‌های مختلف است. بنابراین پاسخ‌های موثر باید براساس همکاری بین بخش‌ها و صنایع مختلف و در سطح‌های فراملی، ملی و محلی شکل بگیرند؛ امری که تاکنون در عمل بسیار دشوار بوده است.

کنش جمعی در این باره می‌تواند به شکل همکاری (مثلاً در میان کار و کسب‌ها)، شراکت بین گروه‌های خاص، یا گفتگو با ذی‌نفع‌ها باشد. رهبری تطبیقی نقشی حیاتی در کمک به شناسایی هم‌سو بودن اهداف در چنین کنش‌های جمعی‌ای دارد. 

منبع: hbr.org

پرویز درگی