نوشتن کتاب | چگونه کتاب بنویسیم | راهکارهایی برای شروع نویسندگی
اگر تابهحال برای نوشتن یک متن جدی تلاش کرده باشید میتوانید حدس بزنید اوضاع از چه قرار خواهد شد:
صفحهای سفید روبه روی خود میگذارید و قلمبهدست تمرکز میکنید تا چیزی روی آن بنویسید.
شما و این صفح? بیروح ساعاتی به هم خیره میمانید تا بالأخره تصمیم میگیرید فضا را عوض کنید.
بلند میشوید و فنجانی قهوه برای خودتان میریزید و برمیگردید به تماشای دوبار? صفحه.
ساعتی میگذرد و یادتان میافتد چند تماس عقبافتاده دارید یا اینکه میفهمید از زمان چک کردن موبایلتان خیلی گذشته است.
پس مشغول میشوید و وقتی به خودتان میآیید که میبینید کلی فعالیت غیرضروری و عقبافتاده را انجام دادهاید و تنها کاری که میخواستهاید انجام دهید (نوشتن) از قلم افتاده است.
این حالتها اصلاً عجیب نیست ولی بیدلیل هم نیست.
تصور اغلب مردم از کسی که میخواهد کتابی بنویسد، صحنهای است که در آن، نویسنده روبه روی این صفح? سفید قرار میگیرد و قلم میچرخاند و کلمات را روی کاغذ میریزد.
خیلی وقتها ممکن است این اتفاق بیفتد. بدون مقدمه و بدون تشریفاتی خاص.
نویسنده با کاغذی و قلمی و فکری، خلوتی درست میکند و بی توقف مینویسد.
اما برای نوشتن متنهای جدیتر مثل نوشتن متن یک کتاب، این حالت کمتر پیش میآید.
اگر بخواهیم قدمهای مختلف برای نوشتن کتاب را یک به یک تصویرسازی کنیم، این تصویر میتواند جزو قدمهای آخر باشد.
نوشتن برای نویسندگان بزرگتر، سختتر است
میگویند «نویسنده کسی است که نوشتن برای او سختتر از دیگران است.» چرا؟
من فکر میکنم چون برای خوب نوشتن، باید هربار خلاقیت بیشتری به خرج داد تا از نتیج? کار راضی شد. ضمن اینکه وقتی ما مینویسیم بدون اینکه استانداردها و اصول و قواعد را بدانیم، با نوشتن هر متنی راضی میشویم اما کسی که اصول درست نوشتن و زیبا نوشتن را میداند، دیگر به هر متنی تن نمیدهد.
جی کی رولینگ نویسند? مجموعه کتابهای هری پاتر، برای اینکه بتواند داستان بزرگ خود را به اتمام برساند مجبور شد خانه را ترک کند و به یک هتل برود تا به دور از فرزندان و زندگی روزمرهاش، کتاب خود را تمام کند.
همینگوی صفح? آخر وداع با اسلحه را 40 بار بازنویسی کرد.
یونگ برای نوشتن کتابهایش، به روستایی میرفت که در ساختمانی سنگی بنا کرده بود و مانند دژی، او را از محیط جامعه و مراجعانش جدا میکرد. در این قرنطینه بود که او میتوانست بنویسد.
ویرجینیا وولف در کتاب زندگینامهاش مینویسد که بعد از خواندن کتابهای مارسل پروست، قلمش خشک شده بوده و دیگر نمیتوانسته چیزی بنویسد چون حس میکرده که هیچ وقت به آن خوبی نخواهد نوشت.
و البته وقتی تاریخ نوشته شدن هزاران نسخه از آثار بزرگ دنیا را میخوانیم میبینیم که بسیاری از آنها در سنین بالا نوشته شدهاند.
هم? این داستانها و هزاران داستان دیگر به ما نشان میدهد که:
نوشتن سخت است،
برای تولید یک کتاب خوب نیاز به نقشه راه مرحلهای نوشتن کتاب وجود دارد،
نوشتن نیاز به تمرکز و کار جدی دارد،
ترس از نوشتن همیشه وجود دارد،
نوشت? خوب نیاز به چندین و چندبار بازنویسی دارد،
نوشتن به حوصله و صبوری نیاز دارد،
و البته هرچه باتجربهتر شوید، احتمالاً نوشتن برایتان سختتر خواهد شد.
پس باید با خودمان قرار بگذاریم این تصویر را از ذهن خود دور کنیم که بنشینیم و بیدغدغه و راحت بتوانیم بنویسیم.
خوب نوشتن به صبر، خلوتِ خوب، مطالع? متمرکز، تجرب? زیسته، شجاعت، کار جدی و سخت نیاز دارد.
وقتی در قدم اول به این موضوع توجه میکنیم، حالا واقعبینانهتر پیش میرویم (یا ممکن است واقعبینانهتر پس بکشیم و دست از نوشتن برداریم.)
قبل از اینکه شروع به نوشتن کتاب کنید، لازم است مقدماتی را فراهم آورید که مقدم بر این صحنه هستند:
1? به پاسخ این سؤال فکر کنید که چرا میخواهید کتاب بنویسید؟
بدیهی به نظر میرسد اما خیلی وقتها ما دقیقاً نمیدانیم برای رسیدن به چه هدفی میخواهیم کتاب بنویسیم؟
اگر جواب این سؤال را بتوانیم بهوضوح برای خودمان روشن کنیم، برداشتن قدمهای بعدی معنادارتر و البته عملیتر خواهد شد.
بهتر است این دلایل احتمالی را با خود مرور کنید تا به چراییِ نوشتن کتاب نزدیکتر شویم:
- برای استفاده از مهارتهای نویسندگی که به تازگی فراگرفتهام.
- جهت رزومه سازی و ایجاد شرایط بهتر در بازار کار.
- همه میخواهند کتاب بنویسند من چرا ننویسم.
- به هر حال نوشتن کتاب از ننوشتن آن بهتر است.
- برای برندسازی شخصی یا سازمانی.
- ایجاد وجههای تازه در میان نویسندگان.
(یا خدایی نکرده) برای اینکه حرف تازهای دارم که تابهحال کسی آن را نگفته است و باید با نوشتن کتاب این مفهوم را به گوش دیگران برسانم.
در حالت کلی، نوشتن هر کتاب غیرداستانی مثل نوشتن کتابی دربار? کسبوکارتان یا نوشتن کتاب زندگینامه یا هر اثری که صرفاً داستانی و تخیلی نباشد، میتواند شامل دو مرحله باشد:
- طرح یک مسئله.
- ارائ? راهکار برای حل این مسئله.
اما به هر حال هر فردی با هدفی خاص دست به نوشتن میبرد.
وقتی هدف خود را از نوشتن کتاب مشخص میکنید راحتتر میتوانید سبک نوشتاری، موضوع کتاب، نحو? نوشتن و موارد مهم دیگر را انتخاب کنید.
2? با توجه به هدفم راجع به چه چیزهایی میتوانم بنویسم؟
بهعنوانمثال اگر جزو معدود افرادی باشید که میخواهند از طریق نوشتن کتاب دانش و اطلاعات جدیدی را به دیگران منتقل کنند، پس تکلیفتان با موضوع کتاب روشن است.
اما ازآنجاییکه این مورد را میتوانیم جزو موارد استثنا در نظر بگیریم و احتمالاً دلایل دیگر در نوشتن کتاب پررنگتر هستند، پس بهتر است با توجه به دلیلی که برای نوشتن داریم، مضمونی مرتبط را پیدا کنیم.
مثلاً اگر هدف ما برندسازی سازمانی است، بهتر است در حیط? فعالیت سازمانی که در آن کار میکنیم کتاب بنویسیم.
اگر هدف رزومه سازی است، پس بهتر است درزمینه? ای که تخصصی بیشتری در آن داریم بنویسیم. (چون در غیر این صورت کوتاهترین راه را برای از بین بردن اعتبار خودمان انتخاب کردهایم).
ادامه ی مطلب در سایت ناهید عبدی