قانون شماره 10: نظر، باور، ایمان
تحقیقات نشان میدهد انسانها روزانه بیش از 50.000 فکر در سرشان دارند. این الگوهای فکری اگر بهکرات تکرار شوند و مغزمان نیز شواهدی برای آنها پیدا کند تبدیل به باور میشوند. باور یک الگوی فکری بسیار تکرارشونده است که ثبات بیشتری دارد و به تصمیمات و رفتارهای ما جهت میدهد.به زبان ساده باور یعنی اصولی را در زندگی قبول داشته باشی و باور کنی که اینها اصول تغییر ناپذیر زندگی هستند چیزهایی که اگر تمام دنیا به هم ریخت بدانی آنها هنوز محکم و پابرجا هستند. ایمان داشتن به یک الگوی فکری، یک مرحله بالاتر از باور است و جایگاه حمایتی بسیار قوی و محکمی در ذهن ما دارد.
سه فرد مختلف یک جمله یکسان را بیان میکنند مثلاً میگویند: “دروغ بد است و دروغگو دشمن خداوند است.” نفر اول بهعنوان یک ایده و یک جمله زیبا و یک نظر آن را بیان میکند. نفر دوم بهعنوان باور عمیق این جمله را بیان میکند و نفر سوم به این جمله ایمان دارد، همانطور که به زندهبودن خودش ایمان دارد. تفاوت بسیاری در عملکرد این سه نفر و تصمیمات آنها وجود دارد. نفر اول در موقعیتهای مختلف اگر لازم شود دروغ میگوید. نفر دوم ممکن است در تمام طول زندگیاش کمتر از انگشتان دست دروغ بگوید و شاید هم نگوید اما نفر سوم اگر جانش به خطر بیفتد نیز دروغ نخواهد گفت.
سه فرد مختلف میگویند «ورزش کردن برای سلامتی خوب است» کدامشان این جمله را باور دارند؟ آنهایی که ورزش میکنند؛ یعنی عمل شما نشاندهنده باور شماست و تنها معیار چیزی است که شما انجام میدهید نه چیزی که شما میگویید.
بگذارید رک برایتان بگویم: تمام زندگی شما را باورهای شما میسازند. وضعیت سلامت جسمی و روحی شما، درآمد شما، ارتباطات شما، معنویت شما و خلاصه تمام زندگیتان از باورهایتان آب میخورد. باورهای شما نتایج زندگی شما را خلق میکنند و خبر بد اینکه بسیاری از مردم اصلاً درباره باورهای خود فکر هم نمیکنند چه رسد به اینکه بخواهند آنها را تغییر دهند.متاسفم بگویم که سهم باورها در زندگی انسانها هر لحظه کمتر و کمتر می شود.متاسفم بگویم که هر کس باوری پیدا می کند قبل از آنکه بر اساس آن باور زندگی کند به موعظه باورهایش می پردازد.گویی راه عمل به باورها بسیار وهم انگیز و ترسناک است که اگر همراهانی نیابند به تنهایی جرات پیمودن آن را ندارند.
باور نباید به سلیقه تبدیل شود،نباید به گزاره هایی قابل بحث تبدیل شود باور نباید قابل تردید باشد.امروزه باور نداشتن به هیچ چیز از باور داشتن به هر چیزی خطرناک تر است.
تردید تو را به نشستن و فکر کردن وا می دارد و باورها به ایستادن و عمل کردن.
پیشنهاد میکنم به باورهای خود بیندیشید. بسیاری از افراد لباسهای ده سال قبل خود را نمیپوشند اما متأسفانه با باورهای صدسال قبل زندگی میکنند. باورهای پوسیدهای که موفقیت و خوشبختی و آرامش را از آنها میگیرد. شما چه باوری درباره پولدارید؟ چه باوری درباره خداوند دارید؟ چه باوری درباره خودتان دارید؟ چه باوری درباره موفقیت دارید؟ لطفاً باورهایتان را یادداشت کنید. باوری را انتخاب کنید که به شما نیرو و توان و امید بدهد. باوری که شما را قدرتمند کند نه ضعیف. باوری که شما را به حرکت و رشد و سکون وا بدارد نه به رکود و خمودگی.نکته بسیار مهم این است که باورها هیچ کدام درست یا نادرست نیستند بلکه اگر هر کدام از آنها را درست فرض کنیم برایمان منافع و هزینه ای دارند.این به این معنیست که آنها به خودی خود اصالت ندارند بلکه درست مانند یک ابزار می باشند که مناسب بودن یا نبودنشان بسته به هدف معنا پیدا می کند.انسان منطقی می داند که نه چکش بهتر است و نه انبردست.او از خود می پرسد این ابزار برای چه هدف و چه منظوری مناسب است؟ برای انتخاب باورهایمان ابتدا باید از خود بپرسیم هدف مان چیست؟ و بعد ببینیم آیا این باورها ما را به آن هدفمان می رسانند؟ آیا من آرامش می خواهم،آسایش می خواهم،رفاه می خواهم،خدمت به خلق خدا را می خواهم،شهرت می خواهم،احساس مفید بودن می خواهم؟خیلی ساده لوحانه است که بگوییم همه اش خوب است.باید آنها را دو به دو مقایسه کنیم و یکی را خط بزنیم.آن قدر این بازی را ادامه بدهیم تا بتوانیم بر اساس ارزش های ذهنی مان آنها را به ترتیب اولویت مرتب کنیم.حالا دقیق تر می توان گفت که کدام باورها می تواند برای رسیدن به هدف هایمان مفید و مناسب تر باشد.
باورهای ما از کجا میآیند؟ از والدین، مذهب، معلمان، دوستان و نزدیکان، رادیو و تلویزیون، فرهنگ و جامعه و …مراقب ورودیهای ذهن خود باشید. دلم نمیخواهد این قسمت را بیشتر توضیح دهم چون خطر سانسور توسط ناظر محترم ارشاد هست (!)
تمرین: 7 مورد از باورهای سازنده و مثبت خود را نام ببرید مثلا:
- من دست به هر کاری بزنم موفق میشوم.
- فرصتها و موقعیتها را در هر جا میتوان یافت.
- من قابلیت و استعداد موفق شدن رادارم.
- دنیا پر از فراوانی است.
- در دل هر سختی و مصیبتی میتوان میوههای مطلوبی به دست آورد.
- همانا با هر سختی آسانی است.
- خداوند با همه هستیاش پشتیبان من است.
7 مورد از باورهای منفی و محدودکننده خود را نام ببرید مثلا:
- سنگ بزرگ نشانه نزدنه
- پول ایمان را از بین میبرد.
- من بهاندازه کافی لایق و باهوش نیستم.
- پاتو اندازه گلیمت دراز کن.
- شغل دولتی پیدا کن با کارآفرینی زمین میخوری.
- خدا خواسته ما بیپول باشیم.
- فقط از راه درس و تحصیل میشود موفق شد.
جایگزینی باورهای مثبت با منفی
- من نمیتوانم این کار را انجام دهم= من میخواهم این کار را انجام بدهم.
- سعی خودمو میکنم ولی فکر نمیکنم بشود= انجامش میدهم و مطمئنم میشود.
- من آمادگی ندارم=من در حال آماده شدن هستم.
- نمیتوانم=نمیخواهم. اگر بخواهم میتوانم.
- تقصیر من نبود= من کاملاً مسئولم.
- اینیک مشکل است=اینیک فرصت است.
- امیدوارم=ایماندارم.
- کاش=دفعه بعد.
- وحشتناکه= تجربه آموزنده آیه.